English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i made him my proxy U او رااز جانب خود وکیل کردم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
briefest U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefed U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
brief U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer U خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
disbar U سلب صلاحیت از وکیل کردن ممنوع الوکاله کردن وکیل اخراج وکیل از کانون وکلاء
What have I done to offend you? U من چه کارت کردم؟ [من چطور تو را دلخور کردم؟]
practitioners U وکیل کیف به دست وکیلی که کاراصلیش وکالت باشد وکیل حرفهای
practitioner U وکیل کیف به دست وکیلی که کاراصلیش وکالت باشد وکیل حرفهای
bunkcombe U نطق وکیل در مجلس برای خودنمایی در پیش وکیل کنندگان
barristers U وکیل مشاور وکیل دعاوی
barrister U وکیل مشاور وکیل دعاوی
retainer U حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
retainers U حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
fair faced U حق به جانب
sides U جنب جانب
centripetal U جانب مرکزی
side U جنب جانب
offshore U از جانب ساحل
favouritism U جانب کسی را گرفتن
centripetal force U نیروی جانب مرکز
centripetal acceleration U نیروی جانب مرکز
To err on the side of caution. U جانب احتیاط راگرفتن
providentially U از مشیت الهی من جانب الله
self proclaimed U ادعاشده از جانب خود شخص
lawyers and laymen U وکیل و غیر وکیل
I have been referred. (introduced,recommended)to you by MR. . . . U از جانب آقای ... به شما معرفی شده ام
estate in reversion U هبه قابل رجوع از جانب واهب
I was keeping my fingers crossed . U خدا خدا می کردم ( دعامی کردم )
unbonnet U کلاه رااز سربرداشتن
he voted by proxy U کسی را از جانب خودوکیل کردکه رای دهد
erased U اثارچیزی رااز بین بردن
erases U اثارچیزی رااز بین بردن
erasing U اثارچیزی رااز بین بردن
erase U اثارچیزی رااز بین بردن
separate the good ones from the bad ones. U خوبها رااز بدها جداکردن
cook one's goose <idiom> U شانس کسی رااز اوگرفتن
to lose patience U تاب و توان رااز دست دادن
bear in U تمایل اسب به نزدیک شدن به جانب کناره مسیر یا نرده ها
He forced his way thru the crowd . U بزور خودش رااز میان جمعیت رد کرد
To wear down someones resitance. U تاب وتوان رااز کسی سلب کردن
nephrotomy U چیزی که شخص رااز پیشرفت باز میدارد
bobble U برای لحظهای توازن رااز دست دادن
bobbles U برای لحظهای توازن رااز دست دادن
He has read the book from cover to cover . U کتاب رااز اول تا آخر خوانده است
crowbars U مداری که سیستم کامپیوتر رااز جریانات ولتاژ بالامحافظت میکند
crowbar U مداری که سیستم کامپیوتر رااز جریانات ولتاژ بالامحافظت میکند
third party lease U توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
galactic noise U تشعشع رادیویی کهکشان صوت پراکنی از جانب کهکشان
pillories U نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pilloried U نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillory U نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillorying U نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
I am freezing ( to death) . U از سرمایخ کردم
the trusty is that i forgot it U فراموش کردم
I am late. U من دیر کردم.
i asked him a question U پرسشی از او کردم
It slipped my mind. U آن را فراموش کردم.
eureka U >من کشف کردم <
i knocked at the door U دق الباب کردم
i hid my self U را پنهان کردم
iwas late U دیر کردم
I made a mistake . I was wrong. U من اشتباه کردم
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
drill extractor U التی که مته حفاری شکسته رااز سوزن حفاری جدا میکند
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
lock out U تحریم کردن مستخدمین رااز مزایای استخدامی محروم کردن
i did that of my own free will U این کار را کردم
I invited her to lunch . I stood her a lunch . U ناهار مهمانش کردم
What have I done to offend you? U من چطور تو را ناراحت کردم؟
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
Much as I tried , I couldnt do it . I simply couldnt do it . U هر چه سعی کردم نشد
i made him go U او را وادار کردم برود
i made him go U او راوادار به رفتن کردم
i managed to do it U ان کار را درست کردم
i had a quiet read U فرصت پیدا کردم
i forgot all about it U به کلی فراموش کردم
i profited by his advice از نظر او استفاده کردم
i was too indulgent to him U زیاد به او گذشت کردم
i am through with my work U ازکارفراغت پیدا کردم
i a the beauties of nature U من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
I've run out of petrol. بنزین تمام کردم.
I incurred a heavy loss. U ضرر زیادی کردم
bakuninism U اصول عقایدباکونین نویسنده انارشیست روسی و همکار مارکس وانگلس که بعدها به علت داشتن عقاید نظامی از جانب ایشان طرد شد . او موسس مکتب نهیلیسم روسیه نیزهست
the two books are a like با هردو یک جور معامله کردم
I thought so. U منم همینطور فکر کردم.
i repaid his kindress in kind U مهربانی او را عینا` تلافی کردم
i saw him off the premises U کردم تا ازعمارت بیرون رفت
i stated the facts U چگونگی را بدانسان که بودبیان کردم
I have entangled myself with the banks . U خودم را گرفتار بانک ها کردم
I had a long talk with him. U با ایشان مفصلا" صحبت کردم
i provided for his safety U وسائل سلامت او را فراهم کردم
I was a fool ( naïve enough) to believe her . U من را بگه که حرفهایش را باور کردم
If I find the time . U اگر وقت کنم ( کردم )
I stayed up reading until midnight. U تا نصف شب بیدارماندم ومطالعه کردم
i did all in my power U انچه در توانم بود کردم
i did my best U منتهای کوشش خود را کردم
Whichever way I did it ,It came out(turned out)wrong. U هر طور کردم غلط درآمد
Since I left school. U ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
the trusty is that i forgot it U حقیقا امراینست که فراموش کردم
I sent him packing. U دست به سرش کردم. [اصطلاح]
i did it only for your sake U تنها به خاطرشما این کار را کردم
I've shoveled snow all the morning. U من تمام صبح برف پارو کردم.
i am & out U پنج لیره اشتباه حساب کردم
I found a hair in the soup . U توی سوپ یک موبود (پیدا کردم )
I reckoned him as my friend. U اورا دوست خود حساب می کردم
I have settled all my accounts. همه حساب هایم را صاف کردم
i gave up the idea U ازان خیال صرف نظر کردم
I weighed myself today . U امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
Upon reflection , I realized that … U دوباره که فکر کردم متوجه شدم که ...
i did it for show U برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم
i waved him nearer U با دست اشاره کردم که نزدیکتر بیا
I stayed in concealment until the danger passed. U خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
I had a hell of a time to fix the engine. U پدرم درآمد موتور رادرست کردم
the present writer U این بنده این جانب
I stand corrected. U من اشتباه کردم. [همه چیز را که گفتم پس می گیرم.]
I expended all my capital on equipment. U تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
I shared out the money among four persons. U پول را بین چهار نفر قسمت کردم
I stamped on the spider . U عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم )
I ran away lest I should be seen . U فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
Did I say anything different? U مگر من چیز دیگری گفتم [ادعا کردم] ؟
I played every trick in the book . U هر کلکی را که فکر کنی سوار کردم ( زدم )
i owe for all my books U پول همه کتابهای خود راقرض کردم
strike U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
I accidentally locked myself out of the house. U من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
The news shocked me. U این خبر مرا تکان داد (هول کردم )
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. U د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
I have thought long and hard about it. U خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
I have been deceived in you . U درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
i lost my a U دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
i thanked him for his trouble U برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
fascism U نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
counsellor U وکیل
counsellors U وکیل
counselors U وکیل
syndic U وکیل
solicitor U وکیل
attorneys U وکیل
surrogate U وکیل
proctor U وکیل
proxy U وکیل
surrogates U وکیل
factor U وکیل
factors U وکیل
agents U وکیل
mandatary U وکیل
attorney U وکیل
agent U وکیل
letter of attorney U وکیل
lawyer U وکیل
counsel U وکیل
assignee U وکیل
procurators U وکیل
deputies U وکیل
counsels U وکیل
deligate U وکیل
deputy U وکیل
counselling U وکیل
counselled U وکیل
counseled U وکیل
lawyers U وکیل
delegate U وکیل
gentleman of the long robe U وکیل
lieutenant U وکیل
solicitors U وکیل
delegating U وکیل
lieutenants U وکیل
representative U وکیل
representatives U وکیل
delegates U وکیل
delegated U وکیل
procurator U وکیل
court-appointed attorney for the defense [American E] U وکیل تسخیری
steward U وکیل خرج
public defender [American E] U وکیل تسخیری
to go to the bar U وکیل شدن
to run in U وکیل کردن
trial attorney U وکیل محاکمه
court-appointed defending counsel U وکیل تسخیری
counselling U وکیل دعاوی
appoint as one counsel U وکیل کردن
appoint as one's council U وکیل کردن
attorney at law U وکیل دعاوی
attorney at low U وکیل دعاوی
attorney with right of substitution U وکیل در توکیل
attorney with right of substitution U وکیل با حق توکیل
attorney with right of subtitution U وکیل در توکیل
barrister at law U وکیل مرافعه
barrister at law U وکیل قانونی
chamber counsel U وکیل مشاور
counsellor at law U وکیل مشاور
deputies U وکیل نماینده
counsel briefed by the government U وکیل تسخیری
counsel briefedby the government U وکیل تسخیری
public defender U وکیل تسخیری
counsel for the crown U وکیل عمومی
deputy U وکیل نماینده
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com